پادشاهي قصد کشتن اسيري کرد. اسير
نوشته شده توسط : مرتضی

پادشاهي قصد کشتن اسيري کرد. اسير در آن حالت نااميدي شاه را دشنام داد. شاه به يکي از وزراي خود گفت: او چه مي گويد؟ وزير گفت: به جان شما دعا مي کند. 

شاه اسير را بخشيد. وزير ديگري که در محضر شاه بود و با آن وزير اول مخالفت داشت.

 گفت: اي پادشاه آن اسير به شما دشنام داد.

 پادشاه گفت: تو راست مي گويي اما دروغ آن وزير که جان انساني را نجات مي دهد بهتر از راست توست که باعث مرگ انساني مي شود.



:: برچسب‌ها: پادشاهي قصد کشتن اسيري کرد , اسير ,
:: بازدید از این مطلب : 445
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 6 آذر 1394 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 188 صفحه بعد